چند پارتی درخواستی بخش دوم (آخر)
جین منم نمیخواستم اینجوری بشه ولی .. تو یه مافیایی آدم میکشی من نمیتونم با همچین کسی وارد رابطه بشم ..
-:چه بخوای چه نخوای مجبوری با من بمونی یا خانواده ات و میکشم
+: باشه باشه فقط کاری با خانواده ی من نداشته باش
صورتش و به گوشم نزدیک کرد و ..
-:آفرین دخترِ خوب
+:..................
-:چرا ساکتی
+:چون باهات حرفی ندارم
-:ولی من کلی باهات حرف دارم
+:نمیخوام بشنوم
دستش و روی موهام کشید..
-:خیلی سرکش شدی .. باید تنبیه بشی
+:ولی من ...... آه ولش
-:تو چی
+:هیچی
-:باشه ... یه سوال
+:بپرس
-:هنوزم دوسم داری
+:اره
-:پس چرا اینجوری میکنی چرا رفتارت بده .. همه شون بخاطر اینکه مافیام
+:آره چون مافیایی و من از مافیا ها میترسم
-:ولی من کاری باهام ندارم .. البته تا وقتی که باهام خوب باشی
+:جین میشه امشب و دست از سرم برداری
-:نه .. چرا وقتی میتونم باهات خوش بگذرونم بیاید برم
+:جین واقعا امروز حال ندارم
-:باشه بیا بریم بخوابیم
دستم و محکم گرفت و .. به سمت اتاقم رفت .. منو روی تخت گذاشت و خودشم بود از دراوردن پیراهنش کنارم خوابید و دستش و روی موها و ...سی...نه هام میکشید
+: جین
-:جانم
+:میشه لطفاً نکنی خوابم میاد
-:باشه ..
چشمام کم کم داشتن بسته میشدن .. که با احساس دست سرد جین روی گرد..نم چشمام و باز کردم ...
+:جین نکن واقعا خوابم میاد
-:باشه نمیکنم .. ولی لباست و دربیار
+:نمیخوام ولم کن
روم و ازش گرفتم .... و
خوابم برد ..
(۹:۰۰صبح )
با احساس سردی از خواب پریدم ..
وقتی پتو رو کشیدم .. متوجه شدم که ...
لباس تنم نیست .. چی ...
لباسام که تنم بود ...
پس چطو...
از روی تخت با پتو پایین اومدم و رفتم جلوی آینه ..
گردنم پر از جای کی..س مار..ک بود ..
پتو رو بیشتر روی خودم کشیدم و لباسام و پوشیدم ..
چرا دست از سرم برنمیداره واقعا خسته شدم ..
-:عههه چرا لباس پوشیدی
بهش نگاه کردم که توی چارچوب در ایستاده بود ..
بیحوصله نگاش کردم ..
-:باشه حالا بیا نهار
+:نمیخوام
بهم نزدیک شد و گفت
-:وقتی زنه من شدی اون موقع بجای غذا بهت یه چیز دیگه میدم پس الان بیا نهار بخور
+:منحرف .. باشه اومدم
رفت منم بعد از چند دقیقه رفتم بیرون و ... به میزی که چیده بود نگاه کردم .. شراب .. غذا ..گلبرگ .. این چیه
+:این برای چیه
-:بیا غذا بخور میفهمی
+:باشه
روی میز نشستم چون گشنه ام بود همه رو خودم ... بعدم روی میز ولو شدم .. و کمی از شراب و خوردم که چیزه آهنی به دندونام خود .. از دهنم درش آوردم که ...
حلقه این برای چیه
+:این برای چیه
-:باهام ازدواج میکنی
+:این پرسیدن داره معلومه ارههههه
خیلی خوشحال بودم .. و حلقه و دستم کردم ..
+:وای چیه خوشگله
-:چون توی دسته توعه خوشگله و (خلاصه ازدواج کردن و تمام )
-:چه بخوای چه نخوای مجبوری با من بمونی یا خانواده ات و میکشم
+: باشه باشه فقط کاری با خانواده ی من نداشته باش
صورتش و به گوشم نزدیک کرد و ..
-:آفرین دخترِ خوب
+:..................
-:چرا ساکتی
+:چون باهات حرفی ندارم
-:ولی من کلی باهات حرف دارم
+:نمیخوام بشنوم
دستش و روی موهام کشید..
-:خیلی سرکش شدی .. باید تنبیه بشی
+:ولی من ...... آه ولش
-:تو چی
+:هیچی
-:باشه ... یه سوال
+:بپرس
-:هنوزم دوسم داری
+:اره
-:پس چرا اینجوری میکنی چرا رفتارت بده .. همه شون بخاطر اینکه مافیام
+:آره چون مافیایی و من از مافیا ها میترسم
-:ولی من کاری باهام ندارم .. البته تا وقتی که باهام خوب باشی
+:جین میشه امشب و دست از سرم برداری
-:نه .. چرا وقتی میتونم باهات خوش بگذرونم بیاید برم
+:جین واقعا امروز حال ندارم
-:باشه بیا بریم بخوابیم
دستم و محکم گرفت و .. به سمت اتاقم رفت .. منو روی تخت گذاشت و خودشم بود از دراوردن پیراهنش کنارم خوابید و دستش و روی موها و ...سی...نه هام میکشید
+: جین
-:جانم
+:میشه لطفاً نکنی خوابم میاد
-:باشه ..
چشمام کم کم داشتن بسته میشدن .. که با احساس دست سرد جین روی گرد..نم چشمام و باز کردم ...
+:جین نکن واقعا خوابم میاد
-:باشه نمیکنم .. ولی لباست و دربیار
+:نمیخوام ولم کن
روم و ازش گرفتم .... و
خوابم برد ..
(۹:۰۰صبح )
با احساس سردی از خواب پریدم ..
وقتی پتو رو کشیدم .. متوجه شدم که ...
لباس تنم نیست .. چی ...
لباسام که تنم بود ...
پس چطو...
از روی تخت با پتو پایین اومدم و رفتم جلوی آینه ..
گردنم پر از جای کی..س مار..ک بود ..
پتو رو بیشتر روی خودم کشیدم و لباسام و پوشیدم ..
چرا دست از سرم برنمیداره واقعا خسته شدم ..
-:عههه چرا لباس پوشیدی
بهش نگاه کردم که توی چارچوب در ایستاده بود ..
بیحوصله نگاش کردم ..
-:باشه حالا بیا نهار
+:نمیخوام
بهم نزدیک شد و گفت
-:وقتی زنه من شدی اون موقع بجای غذا بهت یه چیز دیگه میدم پس الان بیا نهار بخور
+:منحرف .. باشه اومدم
رفت منم بعد از چند دقیقه رفتم بیرون و ... به میزی که چیده بود نگاه کردم .. شراب .. غذا ..گلبرگ .. این چیه
+:این برای چیه
-:بیا غذا بخور میفهمی
+:باشه
روی میز نشستم چون گشنه ام بود همه رو خودم ... بعدم روی میز ولو شدم .. و کمی از شراب و خوردم که چیزه آهنی به دندونام خود .. از دهنم درش آوردم که ...
حلقه این برای چیه
+:این برای چیه
-:باهام ازدواج میکنی
+:این پرسیدن داره معلومه ارههههه
خیلی خوشحال بودم .. و حلقه و دستم کردم ..
+:وای چیه خوشگله
-:چون توی دسته توعه خوشگله و (خلاصه ازدواج کردن و تمام )
- ۱۶.۱k
- ۰۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط